آنگه که ناگه

 از فراز سنگی سترگ

 در رودی سرد 

فرو فتادم

برنیامد از دلم بانگ کمک

با اندک آرامشی شگرف 

به تنها شاخه ایی پریشان 

از درختی کهن 

در کنار رود 

خیره شدم 

شاید که

مرا نوید رهایی میداد

بیهوده

آرام بیرون شدم از رود

ول

پشیمان بودم از رهایی خویشتن

آه که

آن رود رفت و این من ماند

اندوه پیروزی آن روز

تا امروز با من است

 

نکته: بیگمان در این نوشتار هیچ اشاره یا علاقه ایی به نابودی تن نشده و انگیزه این اندوه از برای

نابود نشدن من درونی خودخواه،نادان،ناسپاس،متکبر،گناهکار و می باشد.

 

آهنگ ارکسترال رود نابودی

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها